رز
نویسه گردانی:
RZ
رز. [ رُزز ] (ع اِ) لغتی است در اَرُزّ و آن در عصر ما بیشتر مصطلح است . (از اقرب الموارد). برنج . (آنندراج ) (منتهی الارب ). مؤلف نشوءاللغه گوید: در کلمه ٔ رُزّ بجای تشدید نونی آورده بصورت رُنْز گویند. رجوع به ذیل ص 124 همان کتاب شود. جوالیقی در بحث از کلمه ٔ اَرُزّ گوید: آن اسمی اعجمی است و همزه ٔ آن زاید است و در آن لغات : اُرُز، اَرُزّ، رُنْز و... است .(از المعرب جوالیقی ص 34). احمد محمد شاکر، مصحح کتاب ، در حاشیه ٔ همان صفحه آرد: زبیدی گوید: در نزد عوام رُزّ مشهورتر است . و رجوع به مترادفات کلمه شود.
واژه های همانند
۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
اسب رز. [ اَ رِ ] (اِ مرکب ) رجوع به اسب ریس شود.
اسپ رز. [ اَ رِ ] ۞ (اِ مرکب ) اسپرس . (جهانگیری ). اسپریس . اسفریس . میدان . فضا. عرصه . (برهان ). || رزمگاه . رجوع به اسب ریس و اسپ ریس و اس...
دختر رز. [ دُ ت َ رِ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شراب لعلی باشد. (برهان ). شراب انگوری . (شرفنامه منیری ) (آنندراج ). مجازاً باده . ش...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
میان رز. [ رَ ] (اِخ ) دهی است از بلوک آلیان دهستان ماسوله بخش مرکزی شهرستان فومن ، واقع در 2هزارگزی شمال شوسه ٔ فومن به ماسوله . با 164 ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
گارسیا گوتی رز. [ رِ ] (اِخ ) ۞ آنتونیو. مصنف درام نویس اسپانیولی متولد در شیکلانا. وی درامهای رمانتیک دارد. (1813 - 1884 م .).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
رذ. [ رَذذ ] (ع مص ) باریدن باران نرم و ریزه و یا باران پیوسته ٔ ریزه که به غبار ماند.(آنندراج ) (ناظم الاطباء). رَذاذ. (از اقرب الموارد). ...