رستگاری داشتن . [ رَ ت َ
/ رَ ت َ ] (مص مرکب ) رستگار گردیدن . رهایی یافتن . نجات یافتن . خلاص یافتن . رها شدن . آزادی یافتن . آزاد گردیدن
: به مردن هم ندارد رستگاری عاشق مسکین
دلا این نکته ات معلوم از مجنون شود روزی .
فغانی شیرازی (از ارمغان آصفی ).