رسن تابی . [ رَ س َ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل رسن تاب . (یادداشت مؤلف ). تابیدن ریسمان . رسن تابیدن . || کنایه از فکر بر اصل کردن برای هلاک یا تخریب کسی . (از آنندراج )
: چرخ با آنکه سر مو ز حمل پشم تراست
به رسن تابی منصوروشان استاد است .
ملا طغرا (از آنندراج ).
و رجوع به رسن تاب و مترادفات کلمه شود.