رسیدن
نویسه گردانی:
RSYDN
رسیدن . [ رِ دَ ] (مص ) رشتن و ریسیدن . (ناظم الاطباء). مخفف ریسیدن . رجوع به ریسیدن و رشتن شود.
واژه های همانند
۶۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
دست رسیدن . [ دَ رَ/ رِ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از غالب و توانا بودن برچیزی . (آنندراج ). فرصت یافتن . توانایی داشتن . توانستن . امکان وصول یاف...
چشم رسیدن . [ چ َ / چ ِ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از چشم زخم رسیدن . (برهان ). اثر نظر بد رسیدن . کنایه از چشم زخم خوردن . (آنندراج ). چشم ز...
بهم رسیدن . [ ب ِهََ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) التقاء. (ترجمان القرآن )رسیدن به یکدیگر. ملاقات کردن یکدیگر. (فرهنگ فارسی معین ). بیکدیگر پیوستن ...
پیش رسیدن . [ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) پیش از دیگری واصل شدن . ملحق گشتن قبل از دیگری . سبقت در وصول داشتن . || از کالی برآمدن و پخته شد...
تنگ رسیدن . [ ت َ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) تنگ دررسیدن . قریب رسیدن به کسی . (آنندراج ). سخت نزدیک رسیدن به کسی یا چیزی : رسید آنگهی تنگ د...
جام رسیدن . [ رَ دَ ] (مص مرکب ) درخور شراب خواری بودن . سزاوار جام کشیدن : جام یاقوت و شراب لعل پاکان را رسدبینوایان را نظربر رحمت عام اس...
بجاء رسیدن . [ ب ِ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) به جای رسیدن . || بموقع رسیدن . || به حد مردان رسیدن . بالغ شدن : چون فرزند امیرالمؤمنین بجاء ...
رنج رسیدن . [ رَ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) آسیب و صدمه وارد شدن . مشقت و آزار رسیدن . تعب و سختی وارد شدن : که چند رنج رسید ارسلان جاذب را و...
زخم رسیدن . [ زَ رَ / رِدَ ] (مص مرکب ) رسیدن زخم . وارد آمدن ضربت . مجروح شدن . زخم یافتن . زخم برداشتن . آسیب دیدن : وگر زآنکه ما را ز چرخ ...
ستم رسیدن . [ س ِ ت َ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) جور رسیدن . ستم دیدن : ز مادر بزادم بدانسان که دیدز گردون بمن بر ستمها رسید.فردوسی .