رشید
نویسه گردانی:
RŠYD
رشید. [ رَ ] (اِخ ) عبدالواحدبن ادریس ، مکنی به ابومحمد و ملقب به رشید و معروف به ابن مأمون . از ملوک آل عبدالمؤمن که از سال 630 تا 640 هَ . ق . امارت داشته است . (یادداشت مؤلف ). خواندمیر در ذکر انتقال دولت از خاندان عبدالمؤمن به ارادت پادشاه قادر گوید: ابومحمدرشیدبن المأمون بعد از فوت پدر در مراکش بر تخت سلطنت نشست و در سنه ٔ 640 هَ . ق . رخت سفر آخرت بربست .(از حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 584). و رجوع به عبدالواحد در اعلام زرکلی و حبیب السیر چ خیام ذیل ص 583 شود.
واژه های همانند
۶۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
رشید شمیل . [ رَ ش ُ م َی ْ ی ِ ] (اِخ ) رشیدبن خلیل شمیل . از روزنامه نویسان بود. در کفرشیما در لبنان بدنیا آمد و در مدرسه ٔ حکمت بیروت به تحص...
رشید طبیب . [ رَ دِ طَ ] (اِخ ) خواجه رشیدالدین فضل اﷲهمدانی . وزیر و دانشمند نامی دربار ایلخان مغول . رجوع به رشیدالدین (فضل اﷲ...) و نیز حبیب...
رشید طلیع. [ رَ طَ ] (اِخ ) رشیدبن علی بن حسن بن ناصیف ، از آل طلیع. مؤسس حکومت شرق اردن و از رجال نامی اداری و ملی بود. زادگاه رشید در ج...
رشید عباس . [ رَ ع َب ْ با ] (اِخ ) دهی از دهستان ذهاب بخش سرپل ذهاب شهرستان قصرشیرین . سکنه 100 تن . آب آن از نهر زرین . محصول آنجا غلات و ...
رشید وطواط. [رَ دِ وَطْ ] (اِخ ) رجوع به رشیدالدین وطواط شود.
رشید یاسمی . [ رَ دِ س َ ] (اِخ ) غلامرضا. یکی از گویندگان نامدار و اساتید دانشمند معاصر است . وی در زبان فرانسه و انگلیسی تسلط و در ادبیات فار...
قاضی رشید. [ رَ ] (اِخ ) احمدبن علی . رجوع به احمدبن علی بن ابراهیم شود.
قاضی رشید. [ رَ ] (اِخ ) ذوالنون بن محمدبن ذوالنون مصری اخمیمی شافعی علوی ، ملقب به رشیدالدین . یکی از وزیران و والیان دانشمند است . وی ب...
قاضی رشید. [ رَ ] (اِخ ) عمربن مظفر فهری از مشاهیر شعرا و نویسندگان است و در مصر و شام به خدمات دیوانی اشتغال داشت . وی مدائحی در ستایش م...
قلعه رشید. [ ق َ ع َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پشتکوه بخش اردل شهرستان شهرکرد، واقع در 18هزارگزی شمال باختر اردل و 20هزارگزی راه مالر...