رضا
نویسه گردانی:
RḌA
رضا. [ رِ ](اِخ ) یا رضا اصفهانی ، مولانا آقا رضا خلف مولانا محمد گیلانی مشهور به سراب (متوفی در حدود 1135 هَ . ق .). از گویندگان قرن 12 هجری بود. رجوع به تذکرة المعاصرین ص 109 و نجوم السماء ص 204 و فرهنگ سخنوران شود.
واژه های همانند
۱۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
رضاقلیخان هدایت از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد رضاقلیخان هدایت Reza Qoli Khan Hedayat.jpg رضاقلیخان هدایت طبرستانی نام اصلی رضاقلیخان هدایت طبرستانی...
محمد رضا شفیعی کدکنی ( م. سرشک ) در 19 مهر ماه 1318 در روستای کدکن ، یکی از ولایت های دوازده گانه ی نیشابور کهن ، و در خانواده ای روحانی چشم به جهان...
فریاد نام آلبوم موسیقی سنتی ایرانی است با صدای محمدرضا شجریان و تار حسین علیزاده که در سال ۱۳۸۱ در لندن اجرا و در سال ۱۳۸۲ منتشر شدهاست. این آلبوم در...
رزا. [ رَ ] (اِخ ) نام جد ابوالخیر محمدبن احمد امام جامع اصفهان . (منتهی الارب ).
رضع. [ رَ ] (ع مص ) رَضَع. یا رَضِع. مصدر به معنی رِضاع و رَضاع . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). شیرخوردن . (دهار). شیر مکیدن بچه . (از منته...
رضع. [ رَض َ ] (ع مص ) رَضْع. رَضِع. رَضاع و رِضاع . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). رجوع به رَضاع و رَضع شود.
رضع. [ رَ ض ِ ] (ع مص ) رَضْع. رَضَع. مصدر به معنی رَضاع . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). رجوع به رَضاع شود.
رضع. [ رِ ] (ع اِ) درختی که شترآنرا می خورد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
رضع. [ رَ ض َ ] (ع ص ، اِ) رَضْع. رَضِع. هر چیز مکیده شده . (ناظم الاطباء). || رَضِع. رِضَع. خرمابنان ریزه . (از منتهی الارب ). خرمابنان ریزه . ...