رضا. [ رِ ] (اِخ ) یا رضای اصفهانی ، میرزا رضا صفاهانی .طبعش معروف رضای شاهدان تازه مضامین و نادره معانی :
ز بس پر شد به یاد لعل جان بخشی دل تنگم
صدای آب حیوان می کند گر بشکند رنگم .
تار و پود بسترش از رنگ وبوی گل کنید
آن بدن یک پیرهن از برگ گل نازکتر است .
(از صبح گلشن ص 176).
و رجوع به قاموس الاعلام ترکی و فرهنگ سخنوران شود.