اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رضا

نویسه گردانی: RḌA
رضا. [ رِ ] (اِخ ) یا رضای بروجردی ، میر محمدرضا خلف میر عبدالحی و قاضی بروجردی . از گویندگان قرن یازدهم هجری بود. رجوع به تذکرة المعاصرین صص 116-118 و فرهنگ سخنوران شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
رضاقلی‌خان هدایت از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد رضاقلی‌خان هدایت Reza Qoli Khan Hedayat.jpg رضاقلی‌خان هدایت طبرستانی نام اصلی رضاقلی‌خان هدایت طبرستانی...
محمد رضا شفیعی کدکنی ( م. سرشک ) در 19 مهر ماه 1318 در روستای کدکن ، یکی از ولایت های دوازده گانه ی نیشابور کهن ، و در خانواده ای روحانی چشم به جهان...
فریاد نام آلبوم موسیقی سنتی ایرانی است با صدای محمدرضا شجریان و تار حسین علیزاده که در سال ۱۳۸۱ در لندن اجرا و در سال ۱۳۸۲ منتشر شده‌است. این آلبوم در...
گل رز آتشین
رزا. [ رَ ] (اِخ ) نام جد ابوالخیر محمدبن احمد امام جامع اصفهان . (منتهی الارب ).
رضع. [ رَ ] (ع مص ) رَضَع. یا رَضِع. مصدر به معنی رِضاع و رَضاع . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). شیرخوردن . (دهار). شیر مکیدن بچه . (از منته...
رضع. [ رَض َ ] (ع مص ) رَضْع. رَضِع. رَضاع و رِضاع . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). رجوع به رَضاع و رَضع شود.
رضع. [ رَ ض ِ ] (ع مص ) رَضْع. رَضَع. مصدر به معنی رَضاع . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). رجوع به رَضاع شود.
رضع. [ رِ ] (ع اِ) درختی که شترآنرا می خورد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
رضع. [ رَ ض َ ] (ع ص ، اِ) رَضْع. رَضِع. هر چیز مکیده شده . (ناظم الاطباء). || رَضِع. رِضَع. خرمابنان ریزه . (از منتهی الارب ). خرمابنان ریزه . ...
« قبلی ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ صفحه ۱۱ از ۱۲ ۱۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.