رضا. [ رِ ] (اِخ ) یا رضای دهلوی ، محمدمحسن ، رضا، پسر شیخ محمد شجاع دهلوی ، در فرخ آباد هند سکونت گزیده بود. در ادبیات پارسی و تازی دست داشت و شعر می گفت . بیت زیر از اوست :
بنده ٔ حسن جمالت بشری نیست که نیست
سجده را بر درت افتاده سری نیست که نیست .
(از قاموس الاعلام ترکی ).
و رجوع به فرهنگ سخنوران و صبح گلشن ص
175 شود.