اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رضا

نویسه گردانی: RḌA
رضا. [ رِ ] (اِخ ) یا رضا هروی ، رضاعلی شاه . از مریدان سیدمعصوم دکنی و از گویندگان قرن دوازدهم هجری بود.رجوع به فرهنگ سخنوران و ریاض العارفین ص 260 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
شاه رضا. [ رِ ] (اِخ ) نام بقعه ای است در قمشه از توابع اصفهان و متولی آن شاه نظر از صوفیان بوده است . (آتشکده ٔ آذر ص 182).
علی رضا. [ ع َ ی ِ رِ ] (اِخ ) ابن موسی الکاظم بن جعفرالصادق علیهم السلام ، مکنّی به ابوالحسن . هشتمین امام نزد شیعه ٔ امامیه . او راست : 1 - ...
غلام رضا. [ غ ُ رِ ] (اِخ ) استاد غلام رضا شیشه گر.صاحب مسند ارشاد به زمان ناصرالدین شاه به طهران .
غلام رضا. [ غ ُ رِ ] (اِخ ) یزدی ، متخلص به حیران . از شعرای قرن سیزدهم هجری قمری بود. او در مصلی صفدرخان در یزد مکتبداری داشته ، درخط نسخ م...
رضا محله . [ رِ م َ ح َل ْ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان سیاهکل رود بخش رودسر شهرستان لاهیجان . سکنه 150 تن . آب آن از نهر سیاهکل رود.محصول آنجا ...
رضا کلهر. [ رِ ک َ هَُ ] (اِخ ) خطاط نامی عصر قاجار. رجوع به رضا (میرزا رضای کلهر...) شود.
حسین رضا. [ ح ُ س َ رِ ] (اِخ ) ابن عصمت رومی . وزیری ادیب بود. او راست : «لباب الانتحاب » و جز آن . و در 1320 هَ. ق . درگذشت . (معجم المؤلفین ...
رضا دادن . [ رِ دَ ] (مص مرکب ) تسلیم شدن و مطیع فرمان گشتن . (ناظم الاطباء). اعتاب . (منتهی الارب ). پذیرفتن . قبول کردن . (یادداشت مؤلف ). ...
رضاداشتن . [ رِ ت َ ] (مص مرکب ) رضامندی داشتن . میل داشتن . راضی بودن . مایل بودن . (یادداشت مؤلف ).
رضا عباسی . [ رِ ع َب ْ با ] (اِخ ) مشهور به آقا رضا عباسی بن علی اصغر کاشی . نقاش معروف متوفای 1044 هَ . ق . وی در خدمت شاه عباس اول بود و م...
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۱۲ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.