اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رضاء

نویسه گردانی: RḌAʼ
رضاء. [ رِ ] (ع مص ) مصدر به معنی مرضاة. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). صواب و خشنودی خواستن . (از اقرب الموارد). از یکدیگر خشنود شدن . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
ده رضا. [ دِه ْ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ریگان بخش فهرج شهرستان بم . واقع در 39هزارگزی جنوب خاوری فهرج . سکنه ٔ آن 350 تن . آب آن از...
رضا دادن . [ رِ دَ ] (مص مرکب ) تسلیم شدن و مطیع فرمان گشتن . (ناظم الاطباء). اعتاب . (منتهی الارب ). پذیرفتن . قبول کردن . (یادداشت مؤلف ). ...
رضا گروس . [ رِ گ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد. سکنه 120 تن . آب آن از چشمه و رود گاماسیاب . محصول آنجا غلات و...
رضا کلهر. [ رِ ک َ هَُ ] (اِخ ) خطاط نامی عصر قاجار. رجوع به رضا (میرزا رضای کلهر...) شود.
رضا کردن . [ رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خاطرجمع کردن . || شادمان و خوشدل کردن . (از ناظم الاطباء). خشنود کردن . راضی کردن . (یادداشت مؤلف ) : فرز...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
رضا محله . [ رِ م َ ح َل ْ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان سیاهکل رود بخش رودسر شهرستان لاهیجان . سکنه 150 تن . آب آن از نهر سیاهکل رود.محصول آنجا ...
شاه رضا. [ رِ ] (اِخ ) یکی از القاب امام هشتم علی بن موسی الرضا علیه السلام است . رجوع به رضا... شود.
شاه رضا. [ رِ ] (اِخ ) نام سرسلسله ٔ دودمان پهلوی . رجوع به رضاشاه ... شود.
شاه رضا. [ رِ ] (اِخ ) نام بقعه ای است در قمشه از توابع اصفهان و متولی آن شاه نظر از صوفیان بوده است . (آتشکده ٔ آذر ص 182).
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۱۲ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.