اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رضح

نویسه گردانی: RḌḤ
رضح . [ رُ ] (ع اِ) اسم است ترضّح را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ریزریزه ٔ سفال خرما. (ناظم الاطباء). سفال خرمای شکسته و ریزه شده . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || شکسته و ریزه شده از هر چیز. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
رضح . [ رَ ] (ع مص ) ریزه کردن سنگ ریزه و همچنین سفال خرمارا. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). شکستن استه ٔ خرما و سنگ . ...
رضح . [ رَ ] (ع اِ) سفال که به وقت کوفتن برجهد و پراکنده شود. (منتهی الارب ).
رضه . [ رَ ض َه ْ ](علامت اختصاری ) رمز رضی اﷲ عنه . (یادداشت مؤلف ).
رزح . [ رَ ] (ع مص ) نیزه زدن کسی و خسته کردن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). ۞
رزح . [ رُزْ زَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ رازح . شتران لاغر. (از منتهی الارب ). ابل رزح ؛ شتران لاغر.ج ِ رازح ، به معنی شتر افتاده از لاغری . (ناظم ال...
رزة. [ رَزْ زَ ] (ع اِ) زرفین در. (منتهی الارب ). رزه و زرفین در. (ناظم الاطباء). حلقه که بر آستین در باشد. (فرهنگ جهانگیری ). حلقه ٔ آهنی ک...
رزه . [ رَ زَ / زِ ] (اِ) طناب که آنرا رجه نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری ). رژه . (آنندراج ) (از شعوری ج 2 ص 15). رجه و شریطه و طنابی از لیف خرم...
رزه . [ رَ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان قیلاب پایین بخش الوار گرمسیری شهرستان خرم آباد. آب آنجا از چشمه . محصولات عمده ٔ آن غلات و لبنیات . صنا...
رزه . [ رَ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان قیلاب بخش اندیمشک شهرستان دزفول . سکنه ٔ آن 200 تن . آب آنجا از چشمه . محصول عمده ٔ آن غلات . صنایع دستی...
رزه . [ رَ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان طبس مسینای بخش درمیان شهرستان بیرجند. سکنه ٔ آن 210 تن . آب آنجا از قنات . محصول عمده ٔ آن غلات است ....
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.