رضع. [ رَ ] (ع مص ) رَضَع. یا رَضِع. مصدر به معنی رِضاع و رَضاع . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). شیرخوردن . (دهار). شیر مکیدن بچه . (از منتهی الارب ). و رجوع به رَضاع شود. || سؤال کردن کسی را شیر، یا عام است . (از منتهی الارب ). و رجوع به رَضاع شود. || (ص ) شیرخواره . (فرهنگ فارسی معین )
۞ . || بخیل . ناکس . (فرهنگ فارسی معین )
۞ .