اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رضوان

نویسه گردانی: RḌWʼN
رضوان . [ رِض ْ ] (اِخ ) محمد (مصطفی ) افندی ، متوفای 1305 هَ . ق . او راست : شرح مختصر البیان المسفر من وجوه التبیان (بلاغه ) که به سال 1289 هَ . ق . تألیف آنرا به پایان رساند. (از معجم المطبوعات مصر ج 1).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
رضوان . [ رِض ْ ] (ع مص ، اِمص ) مصدر به معنی رَضی ً [ رَ ضَن ْ ] و رُضی ً [ رُ ضَن ْ ] . (منتهی الارب ). خشنود شدن . (ترجمان القرآن جرجانی چ دب...
رضوان . [ رُض ْ ] (ع مص ) رِضْوان . (از اقرب الموارد)(از دهار) (از منتهی الارب ). رجوع به رِضْوان شود.
رضوان . [ رِض ْ ] (ع اِمص ) خشنودی . (دهار) (غیاث اللغات ). || قبول .(از ناظم الاطباء). || تحسین . آفرین . (فرهنگ فارسی معین ). || برکت . (...
رضوان . [ رِ ض َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ رِضی ̍. (منتهی الارب ). رِضَیان نیز آید. (از متن اللغة). و رجوع به رِض̍ی و رضا و رضیان شود.
رضوان . [ رِض ْ ] (اِخ ) نگاهبان بهشت . (منتهی الارب ). نام فرشته ای که موکل و نگهبان بهشت است . (غیاث اللغات ). نام دربان بهشت چنانکه مال...
رضوان . [ رِض ْ ] (اِخ ) نام 6 ده از ده های استان هشتم واقع در شهرستانهای کرمان و زاهدان و جیرفت و سیرجان . رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ...
رضوان . [ رِض ْ ] (اِخ ) دهی از دهستان تبادکان بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. سکنه ٔ آن 1210 تن . آب آن از رودخانه . محصول عمده ٔ آنجا غلات . صنایع...
رضوان . [ رِض ْ ] (اِخ ) دهی از دهستان عربخانه ٔ بخش شوسف شهرستان بیرجند. آب آن از قنات . محصول عمده ٔ آنجا غلات و لبنیات . (از فرهنگ جغرافیا...
رضوان . [ رِض ْ ] (اِخ ) دهی از بخش آوج شهرستان قزوین . سکنه ٔ آن 140 تن . آب آن از چشمه سار. محصول عمده ٔ آنجا غلات و میوه و عسل . صنایع دس...
رضوان . [ رِض ْ ] (اِخ ) دهی از دهستان ریوند بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور. سکنه ٔ آن 101 تن . آب آن از قنات . محصول عمده ٔ آنجا غلات . راه آن ...
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.