اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رطل خوردن

نویسه گردانی: RṬL ḴWRDN
رطل خوردن . [ رَ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از شراب خوردن :
صبر کردیم که در روزه چنان نیکو بود
رطل خوردیم که در عید چنین نیکوتر.

امیرمعزی .


رطل دوگانه به خراج قوی توانند خورد. (مرزبان نامه ).
اول پدر پیر خورد رطل دمادم
تا مدعیان خرده نگیرند جوان را.

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.