اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رعث

نویسه گردانی: RʽṮ
رعث . [ رَ ع َ ] (ع اِ) سپیدی اطراف دوپاره ٔ گوشت که زیر نرمه ٔ گوش بز آویزان باشد. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || پشم رنگین که به هودج آویزان کنند. (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). پشم رنگین . (مهذب الاسماء). گویند:«زین الهوادج بالرعث الواصف ». (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
رأس الخیمة. [ رَءْ سُل ْ خ َ م َ ] (اِخ ) قصبه ای است در سرزمین عمان واقع در 411هزارگزی شمال باختری مسقط و ساحل خلیج فارس . (از قاموس الاعل...
رأس الجینز. واقع در عمان شرقی ترین نقطه شبه جزیره عربستان و یکی از محل های تخم گذاری لاک پشت سبز است که در آبهای گرمسیری، از خلیج فارس و دریای عمان ...
رأس سرطان . [ رَءْ س ِ س َ رَ ] (اِخ ) رأس السرطان . رجوع به همین کلمه شود.
رأس جیانی . [ رَءْ س ِ ] (اِخ ) دماغه ای است در شمال دریای عمان بین شبه جزیره ٔ گوادر و گواتر و مغرب دماغه ٔ رأس گرنز.
رأس القنفذ. [ رَءْ سُل ْ ق ُ ف ُ ] (ع اِ مرکب ) بادآورد که بوته ٔ خار شوکةالبیضاء باشد. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به بادآورد شود.
رأس تنورة. [ رَءْ س ِ ت َن ْ نو رَ ] (اِخ ) جایگاهی است در کشور عربستان سعودی که در آن پالایشگاهی برای تصفیه ٔ نفت بنا شده است . (از اعلام ...
رأس میدانی . [ رَءْ س ِ ] (اِخ ) دماغه ای است کوچک در شمال دریای عمان نزدیک شوراک و بین چاه بهار و جاسک .
رأس السرطان . [ رَءْ سُس ْ س َ رَ ] (اِخ ) محلی که محاذات اول برج سرطان واقع شده و منتها بعد آفتاب از خط استوا در طرف شمال این محل است و...
رأس الشیطان . [ رَءْ سُش ْ ش َ ] (ع اِ مرکب ) رؤس الشیاطین . گیاهی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
رأس السؤار. [ رَءْ سُس ْ س ُ آ ] (اِخ ) دماغه ای است در باختر خلیج فارس .
« قبلی ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۱۲ ۱۱ ۱۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.