رعظ
نویسه گردانی:
RʽẒ
رعظ. [ رَ ] (ع مص ) سوراخ ساختن تیر را که در آن پیکان نهند و اصلاح کردن آن را. (از آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || شکستن سوراخ تیر را. (از اضداد است ). (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
راز گشودن . [ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) راز گشادن . آشکارا کردن سرّ. مقابل پنهان کردن و نهفتن سرّ : بسیار همچو غنچه بخون جگر نشست در باغ دهر هر که ...
راز ماندن . [ دَ ] (مص مرکب ) کشف نشدن .نهان ماندن . مخفی ماندن . پوشیده ماندن : مرا بعشق تو طشت ای پسر ز بام افتادچه راز ماند طشتی بدین ...
راز داشتن . [ ت َ] (مص مرکب ) داشتن سرّ. دارا بودن راز : هر دشمنی که کین تو بر سینه راز داشت شد بر زبان خنجر تو رازش آشکار. سوزنی .هر دانه ای...
راز گشادن . [ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) راز گشودن . آشکار کردن سرّ. کنایه است از راز آشکارا کردن و فاش کردن و این مقابل راز پوشیدن و راز نگشادن ا...
راز و نیاز.[ زُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) مرکب از راز بمعنی گفتگوی پنهانی و نیاز بمعنی خواهش و تمنا : زاهد چو از نماز تو کاری نمیرودهم مستی ...
راز دبیریه . [ دَ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) کتابةالسرّ. رمزنویسی . رازدبیره . رازدفیره . در الفهرست ابن الندیم (ص 21 چ مصر) این کلمه «رازسهریه » آم...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
راز خواندن . [ خوا / خا دَ ] (مص مرکب ) کنایه از راز دانستن و راز دریافتن . (آنندراج ). فهم اسرار کردن . دریافتن رازها : هر آنکه راز دو عالم زخ...