اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رعم

نویسه گردانی: RʽM
رعم . [ رِ ] (ع اِ) پیه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). پیه و چربش . (ناظم الاطباء).
- ام رعم ؛ کفتار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۴ مورد، زمان جستجو: ۴.۹۱ ثانیه
رعم . [ رَ ] (ع مص ) مصدر به معنی رَعام . (ناظم الاطباء). نگهبانی کردن چیزی را. (از اقرب الموارد).
رعم . [ رَ ] (اِخ ) نام کوهی است در دیار نخیلة. (از معجم البلدان ). کوهی است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
ام رعم . [ اُم ْ م ِ رِ ] (ع اِ مرکب ) کفتار. (المرصع) (از المنجد)(منتهی الارب ). مقلوب است از ام عمرو. (از المرصع).
رام . (اِخ ) دره ٔ رام . نام درّه ای است درهند. (آنندراج ) (از منتخب اللغات ) (انجمن آرا) (از برهان ) (از شعوری ج 2 ورق 10). نام دره ای است ...
رام . [ مِن ْ ] (ع ص ) نعت فاعلی از رمی . اندازنده . ج ، رامون ، رُماة. (از اقرب الموارد): رَمیةِ من غیر رام ؛ مثل است ، بمعنی تیر انداختن از ...
رام . (اِخ ) نام یکی از پیروان بهرام چوبین : وزان روی بهرام آواز دادکه ای نامداران فرخ نژادیلان سینه و رام و ایزدگشسب مر این کشته را بس...
رام . (اِخ ) نام یکی از منسوبان الیفاز (ایوب 32:2) و بعضی برآنند که همان آرام میباشد که در سفر پیدایش (22: 21) مذکور است . (قاموس کتاب مقد...
رام . (اِخ ) نام مردی از نسل یهودا و از اولاد یرحمیئیل بود. (اول تواریخ 2:25و28) (قاموس کتاب مقدس ).
رام . (اِخ ) بمعنی مرتفع، نام مردی از نسل یهودا و اولاد حصرون . (اول تواریخ ایام 2: 9 و10) در انجیل متی (1: 3 و4) و انجیل لوقا (3: 33) آرام ...
رام . (اِخ ) به اعتقاد هنود یکی از نامهای خداوند جل جلاله باشد و رام رام مثل اﷲاﷲ مستعمل است . (آنندراج ) (انجمن آراء). بهندی نام خدای بزر...
« قبلی صفحه ۱ از ۷ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.