اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رفاف

نویسه گردانی: RFAF
رفاف . [رَف ْ فا ] (ع ص ) براق . مانند اقحوان (بابونه ). (از اقرب الموارد). || (ص ) رفوگر :
کرده در کار علم رفاف کار قرمزی
ریشه ٔ نعلک زده نعلم در آتش میکند.

نظام قاری (دیوان ص 57).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۸ ثانیه
رفاف . [ رِ ] (ع اِ) ج ِ رف . (یادداشت مؤلف ) (از اقرب الموارد) : بر در او چون نیابی آن شکاف سخت ناپیدا در او چندین رفاف .مولوی .
رفاف . [ رَ ] (اِ) حناست . (از مجعولات شعوری ج 2 ورق 8).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.