رفتار کردن . [ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گذر کردن . (ناظم الاطباء). || سلوک کردن . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). عمل کردن . (فرهنگ فارسی معین ). || پیش آمدن . (ناظم الاطباء). || حرکت کردن . راه رفتن . (فرهنگ فارسی معین )
: خر که کمتر نهند بر وی بار
به ره آسوده تر کند رفتار.
سعدی .
سرو بلند بین که چه رفتار می کند
شوخ شکردهن که چه گفتار می کند.
سعدی .
سرو ایستاده به چو تو رفتار می کنی
طوطی خموش به چو تو گفتارمی کنی .
سعدی .
کجا همی رود آن شاهد شکرگفتار
چرا همی نکند بر دو چشم من رفتار.
سعدی .
رجوع به رفت آمد و رفت و آمد شود.