رفت و آمد. [ رَ ت ُ م َ ] (مص مرخم ، اِ مرکب ) تردد. (ناظم الاطباء). همان آمد و رفت است . (آنندراج ). رفتن و آمدن . ایاب و ذهاب . (فرهنگ فارسی معین ). ذهاب و ایاب .آمد و شد. آمد و رفت . (یادداشت مؤلف )
: ز رفت و آمد غمهای بدمستت خبر دارم
صدا آید به گوشم چونکه در دل بازمی گردد.
ملاقاسم مشهدی (از آنندراج ).
|| مراوده و معاشرت . (فرهنگ نظام ). مراوده . اختلاف . (یادداشت مؤلف ). رجوع به آمد و رفت شود.
-
رفت و آمد کردن ؛ آمد و شد داشتن . تردد کردن . (یادداشت مؤلف ).