اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رفیغ

نویسه گردانی: RFYḠ
رفیغ. [ رَ ] (ع ص ) عیش فراخ و خوش . گویند: عیش رفیغ. (از ناظم الاطباء).عیش فراخ و خوش . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
رفیق هندی . [ رَ ق ِ هَِ ] (اِخ ) داتارام . از گویندگان متأخر فارسی زبان هند و خود بت پرست بود. بیت زیر از اوست :با دوست دشمنی و به دشمن تو ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
رفیق اصفهانی . [ رَ ق ِ اِ ف َ ] (اِخ ) ملاحسین رفیق اصفهانی متوفی بسال 1212 هَ . ق . دارای طبعی ملیح و خلقی شریف بود و درشعرشناسی و شاعری...
رفیق خراسانی . [ رَ ق ِ خ ُ ] (اِخ ) از فدائیان حسن صباح بود و عبدالرحمان قزوینی و مفتی اصفهانی و ابوالعلاء و جز آنان به کوشش وی بقتل رسی...
رفیق قهستانی . [رَ ق ِ ق ُ هَِ ] (اِخ ) از فدائیان ملاحده و قاتل امیرتوسن ملکشاهی است بسال 488 هَ . ق . (یادداشت مؤلف ). رجوع به حبیب الس...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.