رقصیدن
نویسه گردانی:
RQṢYDN
رقصیدن . [ رَ دَ ] (مص جعلی ) مصدر منحوت از رقص عربی . پای کوفتن . بازیگری کردن . کون و کچول کردن . پای بازی کردن . وشتن . (یادداشت مؤلف ). حرکاتی موزون همراه آهنگ موسیقی اجرا کردن . پای کوفتن . (فرهنگ فارسی معین ).
- امثال :
چه برای کر بزنی چه برای کور برقصی . (امثال و حکم دهخدا ج 2 ص 673).
- توی تاریکی رقصیدن ؛ در تداول عامه بدون اطلاع کاری را انجام دادن . کاری بی موقع کردن . (فرهنگ فارسی معین ).
- نزده رقصیدن ؛ در تداول عامه با مختصر بهانه و دست آویزی خود را وارد کاری کردن بدون ضرورت و لزوم و مناسبت : نزده می رقصد.
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
چوپی رقصیدن . [ رَ دَ ] (مص مرکب ) رقص کردن با چوب و آن متداول است میان لران و بختیاری ها. رجوع به چوپی شود.
مراغه کردن. [ م َ غ َ / غ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) غلط زدن . غلتیدن در خاک . خرغلت زدن . به پهنا در خاک غلت زدن . غلت و وا غلت زدن : چون مراغه کند کسی بر...