رموک
نویسه گردانی:
RMWK
رموک . [ رُ ] (ع مص ) ایستادن به جای . (تاج المصادر بیهقی ). آرام کردن به جای . (از منتهی الارب ). اقامت کردن در جایی . (از اقرب الموارد). ماندن در جایی از رنج و درماندگی . (از اقرب الموارد). || مقیم گردیدن شتران بر آب . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). جای گزیدن و ماندن شتر در آب . (از اقرب الموارد). || ثابت شدن و پاییدن چیزی . و منه : کونوا برامکة فمادولتکم برامکة؛ ای بثابت . (از منتهی الارب ). || لاغر شدن چهارپا. || از طعامی کراهت پیدا کردن و نخوردن از آن . || بی چیز شدن مرد و از دست دادن آنچه دارد. (از معجم متن اللغه ).
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
رموک . [ رَ ] (ص مرکب ) در تداول عامه ، رمنده . رم کننده . آنکه بسیار رم کند. آنکه خوی او رمیدن باشد.
رموک . [ رُ ] (اِ) مسکن . (ناظم الاطباء).
چشمه رموک . [ چ َ م َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان القورات ، بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند که در 18 هزارگزی شمال باختری بیرجند واقع است . جلگه ...