اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رنج دیده

نویسه گردانی: RNJ DYDH
رنج دیده . [ رَ دی دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) مشقت دیده . محنت کشیده . تحمل زحمت و تعب کرده . به سختی و تعب گرفتار شده :
کشیدی ورا گفت بسیار رنج
کنون برخور ای رنج دیده ز گنج .

فردوسی .


خروشید کای رنج دیده سوار
بدین داستان کهن گوش دار.

فردوسی .


چو بیدار شد رنج دیده ز خواب
ز خوی دید جای پرستش پرآب .

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.