اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رنج کشیدن

نویسه گردانی: RNJ KŠYDN
رنج کشیدن . [ رَ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) تحمل مشقت و سختی کردن . تعب و زحمت را متحمل شدن . زحمت کشیدن . رنج بردن . مقاسات . (دهار). تکلف . بخشم رنج چیزی بکشیدن . (تاج المصادر بیهقی ) :
کشیدی ورا گفت بسیار رنج
کنون برخور ای رنج دیده ز گنج .

فردوسی .


این آزادمرد در هوای ما بسیار بلاها دیده است و رنجهای بزرگ کشیده . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 286). و خواجه اسماعیل رنجهای بسیار کشید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 254). خوارزمشاه را رنج باید کشید. (تاریخ بیهقی ص 355).
دل بیش کشد رنج چو دلبر دو شود
سر گردد رنجور چو افسر دو شود.

مسعودسعد.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.