رنگ دادن . [ رَ دَ ] (مص مرکب ) رنگ بخشیدن . رنگ کردن
: بیاسود یک هفته بر جای جنگ
به یاقوت می روی را داد رنگ .
نظامی (از آنندراج ).
|| رنگ پس دادن . رنگ از دست دادن . || رنگ گرفتن یا ستاندن . متغیر شدن رنگ بسبب خجالت و انفعال . (آنندراج ). رجوع به رنگ گرفتن شود
: می دهد رنگی و رنگی می ستاند هر زمان
بس که دارد انفعال از چهره ٔ دلدار گل .
صائب (از آنندراج ).