رنگ رفتن . [ رَ رَ ت َ ] (مص مرکب ) پریدن و دگرگون شدن رنگ چیزی . بیرنگ شدن . رنگ اصلی چیزی تغییر پیدا کردن . رنگ پریدن . رنگ باختن . رنگ ریختن . رنگ گسیختن .رنگ برخاستن . رجوع به همین ماده ها شود
: نه بهفت آب که رنگش بصد آتش نرود
آنچه با خرقه ٔ زاهد می انگوری کرد.
حافظ (از آنندراج ).
ز رویم وقت رفتن می رود رنگ
که می ترسم برآرد تیغ او رنگ .
کمال خجندی (از آنندراج ).