اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رنگ شکستن

نویسه گردانی: RNG ŠKSTN
رنگ شکستن . [ رَ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) بیرنگ کردن . بی رونق کردن :
ترسم که شکستی به گلستان تو آید
زآن آه که رنگ گل خورشید شکستم .

باقر کاشی (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
رنگ بر رو شکستن . [ رَ ب َ ش ِ ک َت َ ] (مص مرکب ) زرد شدن رنگ چهره از کثرت غیرت و شرم یا از کثرت بیم و خوف . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.