اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رنگ کردن

نویسه گردانی: RNG KRDN
رنگ کردن . [ رَ ک َ دَ] (مص مرکب ) تلوین . (دهار). آزدن . (برهان قاطع). رنگ زدن . ملون کردن . رجوع به رنگ زدن شود :
شکایت با دل شوریده سر کرد
سخن را رنگ از خون جگر کرد.

حکیم زلالی (از آنندراج ).


تو نیز پنجه ز می رنگ کن که باد خزان
حنا بدست عروسان شاخسار گذشت .

کلیم (از آنندراج ).


به خون خود کنم آلوده ای صبا کاغذ
چون آن کسی که کند رنگ با حنا کاغذ.

محمدقلی سلیم (از آنندراج ).


|| دغا و فریب کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). فریفتن و مغبون کردن کسی را :
بترس از خون من کاین سرخ عیار
بسی تیغ بتان را رنگ کرده ست .

عطائی حکیم (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
زرنگی کردن در واقع برنگ زر کردن بوده که کنایه به دغل و حقه کاری ست! یعنی چیزی را به حیله بجای طلا وانمود کردن... بعد ها 'زر رنگی کردن' با استفاده...
رنگ بست کردن . [ رَ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) با چاره و حیله ای رنگ را ثابت کردن . داخل کردن دوایی یا رنگی در رنگهای جامه یا فرش تا رنگ ثا...
رنگ رم کردن . [ رَ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) رنگ پریدن . رنگ رفتن . رنگ گسیختن .رنگ برخاستن . رجوع به همین ماده ها شود : رنگ گلهای چمن بس ک...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.