رنگ و بوی گرفتن . [ رَ گ ُگ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) کر و فر پیدا کردن . جلال و جمال گرفتن . رونق و صفا و طمطراق یافتن . رنگ و آب گرفتن . رنگ و نم گرفتن . (از آنندراج ). رجوع به رنگ و بوی و رنگ و نم گرفتن و رنگ و آب گرفتن شود
: چنانش نمای از دل راه جوی
که از وی تو گیری همی رنگ و بوی .
اسدی .