اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رو

نویسه گردانی: RW
رو. (اِخ ) ۞ پیر پل امیل . (1853- 1933 م .). از پزشکان میکرب شناس فرانسه و شاگرد و همکار پاستور بود. وی تحقیقات و اکتشافات فراوانی درفن پزشکی دارد و با همکاری پاستور درباره ٔ بیماریهای واگیردار و عفونی بخصوص امراض هاری و سیاه زخم و خناق مطالعات دقیقی کرد و موفق به کشف سرم ۞ برای بیماری خناق گردید. و رجوع به دائرةالمعارف بریتانیکا و لاروس و اعلام المنجد شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۹۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
دیوانه رو. [ دی ن َ / ن ِ رَ / رُو ] (نف مرکب ) شخصی را گویند که مانند دیوانه ها سلوک کند و براه رود. (برهان ) (از آنندراج ). این ترکیب در ناظ...
رو افتادن . [ اُ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، امری مخفی یا سِرّی نهانی آشکار شدن . پرده از عیب یا نقصی مکتوم به یک سو شدن .
دنباله رو. [دُم ْ ل َ / ل ِ رَ / رُو ] (نف مرکب ) آنکه از عقب کسی می رود. پیرو. تابع. تقلیدگر. (از یادداشت مؤلف ).
بیگانه رو. [ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) (از: بیگانه + رو)با وضع و حالت غریبان . غیرآشنا. اجنبی : ور بخرگه بگذرد بیگانه روحمله بیند از سگان شیرانه ا...
پاکیزه رو. [ زَ / زِ رَ / رُو ] (نف مرکب ) نیک رفتار. درستکار : یکی سیرت نیکمردان شنواگر نیکمردی و پاکیزه رو. سعدی .پدر بارها گفته بودش به هو...
پریشان رو. [ پ َ رَ رو ] (نف مرکب ) خودسر. بی فرمان . خلیع.
رو پوشیدن . [ دَ ] (مص مرکب ) پوشانیدن چهره بوسیله ٔ نقاب و روبند و برقع. نقاب و روبند بر چهره افکندن . روبند بر روی زدن . نقاب زدن بر رخسار....
رو تابیدن . [ دَ ] (مص مرکب ) رو تافتن . رجوع به رو تافتن شود.
رو فرمودن . [ ف َ دَ ] (مص مرکب ) روی فرمودن .شرمنده کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : روی فرمود مشکمویان راعنبرین خامه ات به حسن رقم .ظهور...
کالسکه رو. [ ل ِ ک َ / ک ِ رَ / رُو ] (ص مرکب ) راه و جاده ای که قابل عبور برای کالسکه باشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.