گفتگو درباره واژه گزارش تخلف رو نویسه گردانی: RW رو. [ رَ] (اِخ ) ۞ (1763 - 1807 م .). از خاورشناسان آلمانی بود. وی در اوترخت متولد شد. از آثار او برخی از ترجمه ها از زبانهای عبرانی و عربی به آلمانی است . رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۹۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه واژه معنی رو برگرداندن رو برگرداندن . [ ب َ گ َ دَ ] (مص مرکب ) رو برگردانیدن . رجوع به رو برگردانیدن شود. سر و رو کردن سر و رو کردن . [ س َ رُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بمعنی سر و رو درهم کشیدن است که کنایه از خشمگین شدن و خطاب و عتاب کردن باشد. (برهان ) (آنندراج ... بهر رو داشتن بهر رو داشتن . [ ب َ رِ رو ت َ ] (مص مرکب ) جمیل بودن . خوشگل بودن . (یادداشت بخط مؤلف ). گشاده رو شدن گشاده رو شدن . [ گ ُ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بشاش شدن . خندان شدن . خاکه رو خاکه خاکه رو خاکه. در گویش تهرانی عمل جنسی. جماع. آمیزش. کنارخوابی. همخوابگی. همبستری. رو به اضمحلال رو به زوال و نابودی رفتن رو دست گردیدن این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. بی چشم و رو بی چشم و رو. [ چ َ / چ ِ م ُ ] (ص مرکب ) سخت بی حیا. کسی که هر چیز را روشن و آشکار با بی ادبی تواند گفت . بی شرم . رک گو. (ازیادداشت بخط مؤل... رو نهان کردن رو نهان کردن . [ ن ِ / ن َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) رو پنهان کردن . رو بستن . کنایه از رو پوشیدن . مقابل رو گشادن و رو بازکردن . (از آنندراج ) : دل ... رو برگردانیدن رو برگردانیدن . [ ب َ گ َ دَ ] (مص مرکب ) روی برگردانیدن . رو برتافتن . اعراض کردن . پشت کردن . چهره را از مخاطب به علامت مخالفت یا دل آزردگی... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ ۱۷ صفحه ۱۸ از ۲۰ ۱۹ ۲۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود