گفتگو درباره واژه گزارش تخلف رو نویسه گردانی: RW رو. [ رَ] (اِخ ) ۞ (1763 - 1807 م .). از خاورشناسان آلمانی بود. وی در اوترخت متولد شد. از آثار او برخی از ترجمه ها از زبانهای عبرانی و عربی به آلمانی است . رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۹۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه واژه معنی بید رو به بالا بید رو به بالا. [ رو ب ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان فیلاب پائین بخش الوار گرم سیری شهرستان خرم آباد است و 120 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائ... بید رو به پائین بید رو به پائین . [ رو ب ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان فیلاب پائین بخش الوار گرم سیری شهرستان خرم آباد است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافی... رنگ بر رو شکستن رنگ بر رو شکستن . [ رَ ب َ ش ِ ک َت َ ] (مص مرکب ) زرد شدن رنگ چهره از کثرت غیرت و شرم یا از کثرت بیم و خوف . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). رو مجرد شو مجرد را ببین تعلق خود را به عالم ماده کم کن تا مجردات را ببینی. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ ۱۷ ۱۸ ۱۹ صفحه ۲۰ از ۲۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود