گفتگو درباره واژه گزارش تخلف رو نویسه گردانی: RW رو. [ رَ] (اِخ ) ۞ (1763 - 1807 م .). از خاورشناسان آلمانی بود. وی در اوترخت متولد شد. از آثار او برخی از ترجمه ها از زبانهای عبرانی و عربی به آلمانی است . رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۹۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه واژه معنی بر رو بر رو. [ ب َ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مرادف بر رخ .یک سمت رو. کنایه از رخسار. (آنندراج ) : گذشت از آن بر رو زلف با خطش سر زدکنون نهاده ... پس رو پس رو. [ پ َ رَ / رُ ] (نف مرکب ) مخفف پس رونده . پی رو. تَبع. تابع. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (صراح اللغة). تبیع. (دهار) (منتهی الارب ). آثف ... پی رو پی رو. [ رَ وَ ] (اِخ ) نامی رود نیل را آنچنانکه در کتیبه ٔ داریوش بزرگ که نزدیک کانال سوئز یافته اند آمده است . (ایران باستان ج 1 ص 571). تک رو تک رو. [ ت َ رَ / رُو ] (نف مرکب ) در تداول امروز تک رونده . خودسر. که توجهی به تصمیم دسته جمعی افراد گروه نکند. سرکشی کننده از عقاید دیگران... چپ رو چپ رو. [ چ َ رَ / رُو ] (نف مرکب ) تندرو. آنکه دنبال افکار چپی رود. کسی که در طریق مخالفت با رژیم کشور یا سیاست دولت گام بردارد. رجوع به ... هم رو موازی هم رو هم رو. [ هََ رَ / رُو ] (نف مرکب ) همراه و همسفر و رفیق . (آنندراج ). هم رو هم رو. [ هََ ] (ص مرکب ) روبه رو. هم صورت . (آنندراج ). یک رو یک رو. [ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ) یک روی . مخلص صادق و بی نفاق که در حضور و غیبت نیک گوید. (آنندراج ) (غیاث ). که نفاق نورزد. که منافق نیست .... مال رو مال رو. [ رَ / رُو ] (ص مرکب ) راه مال رو،راهی که با ستور بدان توان رفت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). راهی که از آن با چارپایانی مانند ا... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۲۰ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود