اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رو

نویسه گردانی: RW
رو. [ رَ ] (اِخ ) ۞ (1603 - 1677 م .). از خاورشناسان مشهورآلمانی بود. وی در شهر برلین متولد شد و پس از تکمیل معلومات به سیر و سفر در کشورهای شرقی پرداخت و چون به موطن خود بازگشت به استادی در مدارس عالی آلمان و انگلیس و هلند برگزیده شد و به تدریس زبانهای شرقی پرداخت . از آثار او کتاب مهمی است که در زمینه ٔ دستور زبانهای عبرانی و کلدانی و سریانی و عرب و حبشی تألیف کرده است . و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۹۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
بی شرم، لجوج (فروزانفر) بر خوان شیران یک شبی، بوزینه¬ای همراه شد استیزه رو گر نیستی، او از کجا شیر از کجا؟ (غزلیات شمس 1/10/2)
مردانه رو. [ م َ ن َ / ن ِ رَ / رُو ] (نف مرکب ) که گامهای مردانه بردارد. که بلند و کشیده قدم بردارد. چابک و نیرومند در رفتن : چو مردانه رو ب...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
هام رو شدن . [ رَ / رُو ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تمام برآمدن دندانهای خیل و بغایت قوت رسیدن آن . (یادداشت مؤلف ): تذکیه ؛ هام رو شدن ستور. (زوزن...
کش رو کردن . [ ک َ / ک ِ رَ / رُو ک َ دَ ] (مص مرکب ) وردار ورمال کردن . لفت و لیس کردن . بردن و خوردن . (یادداشت مؤلف ).
رو برتافتن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) روی برتافتن . رو برگرداندن . اعراض کردن . پشت کردن . و رجوع به روی برتافتن و رو برگرداندن شود.
رو درکشیدن . [ دَ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) پنهان شدن . غایب شدن . از نظر ناپدید گشتن : چون حدیث روی شمس الدین رسیدشمس چارم آسمان رو درکشید...
رو درماندن . [ دَ دَ ] (مص مرکب ) مأخوذ به حیا شدن . در رودربایستی گیر کردن . دچار شرمگینی شدن در مقابل خواهش کسی و پذیرفتن . رجوع به رو و ...
اتومبیل رو. [ اُ ت ُ م ُ رَ / رُو ] (ص مرکب ) جاده هائی که قابل گذشتن اتومبیل است .
رو انداختن . [ اَ ت َ ] (مص مرکب )رو انداختن بر چیزی و به چیزی ؛ متوجه آن شدن . (از آنندراج ). رو کردن . توجه کردن . رو آوردن : گرفتن آن قدر...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.