اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رو

نویسه گردانی: RW
رو. [ رَ ] (اِخ ) ۞ (1603 - 1677 م .). از خاورشناسان مشهورآلمانی بود. وی در شهر برلین متولد شد و پس از تکمیل معلومات به سیر و سفر در کشورهای شرقی پرداخت و چون به موطن خود بازگشت به استادی در مدارس عالی آلمان و انگلیس و هلند برگزیده شد و به تدریس زبانهای شرقی پرداخت . از آثار او کتاب مهمی است که در زمینه ٔ دستور زبانهای عبرانی و کلدانی و سریانی و عرب و حبشی تألیف کرده است . و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۹۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
رو باز کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نقاب از چهره برداشتن . کشف حجاب کردن . برقع از رخساره برافگندن : اکنون که تو روی باز کردی رو باز به خیر...
رو بازگشادن . [ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) رو باز کردن . روی گشاده کردن . گشودن نقاب و حجاب از چهره : در روی تو گفتم سخنی چند بگویم رو بازگشادی و ...
رو گردانیدن . [ گ َ دَ] (مص مرکب ) رو گرداندن . گذاشتن و ترک کردن . (ناظم الاطباء). اعراض کردن . (آنندراج ) (مجموعه ٔ مترادفات ص 44). روی گردان...
بر رو دویدن . [ ب َ دَ دَ ](مص مرکب ) شوخی کردن . (غیاث اللغات از بهار عجم ).
پشت رو کردن . [ پ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) وارون کردن بدانگونه که جانب انسی وحشی شود و ابره بزیر و آستر به روی افتد. وارونه کردن جامه و غیر...
وقتی موضوع شرم آور یا ناراحت کننده ای برای شخصی وجود داشته باشد و دیگری جلوی روی آن شخص به آن موضوع اشاره کند. به رو نیاوردن هنگامی است که شخصی کاری...
باعث افتخار شدن
رو سخت کردن . [ س َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اصرار و ابرام کردن . لجاج ورزیدن . مقاومت کردن . (یادداشت مؤلف ).
رو ترش کردن . [ ت ُ رُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ترشرویی کردن . گره بر ابرو افکندن . خود را عبوس نشان دادن . اخم کردن . کراهت نمودن : شکر یزدان طو...
رو دست رفتن . [ دَ رَت َ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، در مزایده و حراج بیش از دیگری بر قیمت متاع افزودن . (یادداشت مؤلف ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.