اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رو آوردن

نویسه گردانی: RW ʼAWRDN
رو آوردن . [ وَ دَ ] (مص مرکب ) توجه کردن و بطرف چیزی رفتن . (فرهنگ نظام ). متوجه کسی شدن ورو کردن و رو نهادن . (آنندراج ). اقبال :
گر از یک نیمه رو آرد پناه مشرق و مغرب
ز دیگر نیمه بس باشد تن تنهای درویشان .

سعدی .


یک زمان دیده ٔ من رو بسوی خواب آرد
ای خیال ار شبی از رهگذرم برخیزی .

سعدی .


برخیز و رو بطرف شیراز آر. (مجالس سعدی ).
نسیم باد صبا دوشم آگهی آورد
که روز محنت و غم رو به کوتهی آورد.

حافظ.


و رجوع به رو کردن و رو نهادن و روی آوردن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
وقتی موضوع شرم آور یا ناراحت کننده ای برای شخصی وجود داشته باشد و دیگری جلوی روی آن شخص به آن موضوع اشاره کند. به رو نیاوردن هنگامی است که شخصی کاری...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.