رواح
نویسه گردانی:
RWʼḤ
رواح . [ رَ ] (اِخ ) اسم موضعی است . (معجم البلدان ).
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
رواح . [ رَ ] (ع مص ) شبانگاه شدن به جایی یا کاری کردن در آن . (از منتهی الارب ). آمدن و رفتن در شامگاهان و کار کردن در آن و آن خلاف غُد...
رواة. [ رُ ] (ع ص ، اِ) ج ِراوی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). روات . رجوع به راوی و روات شود. || در اصطلاح ادب و لغت ...
رواه . [ رَ ] (اِ) طعام است مر زندانیان را. (از آنندراج ). قوت و طعام زندانیان و اسیران . (ناظم الاطباء) : قفس تن شده بدل زندان پاره های ج...
رواه . [ رُ ] (ع اِ) جنبش آب بر روی زمین . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة).
روعة. [ رَ وَ ع َ ] (ع اِ) بیم ، و هی اخص من الروع . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ترس و خوف .(ناظم الاطباء) (آنندراج ). || بهره ای از حسن...