رواق
نویسه گردانی:
RWʼQ
رواق . [ رَ ] (ص ) صاف . خالص . صاف کرده شده . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).
واژه های همانند
۲۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
رواق . [ رِ / رُ ] (ع اِ) خانه ای که به خرگاه ماند و یا سایبان . (منتهی الارب ). خانه ٔ شبیه فسطاط ۞ . (از اقرب الموارد). سقف مقدم خانه . (...
رواق . [رِ ] (ع اِ) ابرو. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة). || گوسپند ماده ٔ شاخدار. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). |...
رواق . [ رَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان بویراحمد سردسیر بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان واقع در 33هزارگزی شمال شرقی بهبهان و 22هزارگزی ش...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
رواق. یا "دربن" (ا)، (زبان مازنی)، ایوانی جلوی خانه.
هفت رواق . [ هََرَ ] (اِ مرکب ) کنایت از هفت آسمان است : وین هفت رواق زیر پرده آخر به گزاف نیست کرده .نظامی .
تنگ رواق . [ ت َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان بویراحمد سرحدی است که در بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ ج...
پنجم رواق . [ پ َ ج ُ رِ ] (اِ مرکب ) کنایه از آسمان پنجم است که فلک مریخ باشد. (برهان قاطع). سپهر پنجم . (فرهنگ رشیدی ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
رواق مسیح . [ رِ ق ِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه است از فلک چهارم . (غیاث اللغات ) (از آنندراج ). چه بر طبق افسانه های مذهبی وی بدا...