روح
نویسه گردانی:
RWḤ
روح . (اِخ ) ابن عنبسةبن سعید. بخاری در تاریخ کبیر خود از وی حدیث نقل کرده است . (از تاج العروس ).
واژه های همانند
۱۴۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
روه . [ رَ ] (ع مص ) جنبیدن آب بر روی زمین . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
روه . (اِ) سیرت نیک و پارسایی و روهبان مرکب از این است . (از ناظم الاطباء) (برهان ) (آنندراج ).
روه . (اِخ ) نام کوهی است در توابع کابل . (برهان ) (آنندراج ).
رووه . [ وَ / وِ ] (اِ) ۞ رووه ٔ یک کفش ؛ مقابل تخت و زیره . (یادداشت مؤلف ).
شکم روه . [ش ِ ک َ رَ وَ / رُ وِ ] (اِ مرکب ) شکم رو. شکم روش . اسهال . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مترادفات کلمه شود.
کارلس روه . (اِخ ) ۞ درآلمانی «کارلسرو». شهری از کشور آلمان ، کرسی ناحیه ٔ«باد» پائین جنگل سیاه ۞ . دارای 252900 سکنه . (از دایرةالمعارف کی...
بیرون روه . [ رون ْ رُ وَ / وِ ] (اِ مرکب ) اسهال . شکم روش . تردد. اختلاف . (یادداشت مؤلف ). پیچاک شکم . و رجوع به اسهال شود.