روح فزا. [ ف َ ] (نف مرکب ) مخفف روح افزا یا روح فزای . روح افزا. رجوع به همین ترکیب شود
: تو را همایون دارد پدر بفال که تو
ستوده طلعتی و صورت تو روح فزای .
فرخی .
نکته ٔ روح فزا از دهن دوست بگو
نامه ٔ خوش خبر از عالم اسرار بیار.
حافظ.
بگو که جان عزیزم ز دست رفت خدا را
ز لعل روح فزایش ببخش از آنکه تو دانی .
حافظ.