رود
نویسه گردانی:
RWD
رود. (ع مص ) به جنبش درآمدن و نسیم وار وزیدن باد. (از معجم متن اللغة). رَود. رَوَدان .(معجم متن اللغة). رجوع به رَود و رودان شود. || (حامص ) آهستگی و نرمی ، و گویند: امش علی رود؛ یعنی آهسته خرام . و تصغیر آن رُوَید است . (منتهی الارب ). امش علی رود؛ آهسته برو. (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۲۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
پل رود. [ پ ُ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه رامسر به لنگرود میان قلعه چای و شیرمحله در 514100 گزی طهران .
پل رود. [ پ ُ ] (اِخ ) رودخانه ای است که به بحر خزر میریزد و محل صید ماهی است . (از جغرافیای اقتصادی ایران تألیف کیهان ص 32).
پی رود. (اِخ ) ده کوچکی است ازدهستان قیس آباد بخش خوسف شهرستان بیرجند. واقع در23هزارگزی جنوب خوسف و 2هزارگزی خاور راه مالرو عمومی سرچاه ....
جل رود. [ ] (اِخ ) نام رودی به خوار (... ورامین )، سرچشمه ٔ آن دماوند است . (از یادداشت های دهخدا).
جم رود. [ ] (اِخ )از چهارمحال اصفهان است . (مرآت البلدان ج 4 ص 266).
چم رود. [ چ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان طارم بالا بخش سیردان شهرستان زنجان که در 27 هزارگزی باختر سیردان و 13 هزارگزی راه عمومی سیردان به زن...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
کش رود. [ ک َ ] (اِخ ) نام رودی است به جنوب غربی افغانستان . (یادداشت مؤلف ).
کش رود. [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از بخش طالقان شهرستان تهران واقع در 15هزارگزی باختر شهرک و سه هزارگزی راه عمومی مالرو قزوین به طالقان با...
لت رود. [ ل َ ] (اِخ ) لت نام رودخانه ای باشد از ملک دیلمان که به لت رود اشتهار دارد. (جهانگیری ) (برهان ).