رود
نویسه گردانی:
RWD
رود. (اِخ ) قصبه ای در خراسان . صاحب شدالازار آرد: در خراسان دو جا بنام سنگان مشهور است اول قریه ٔ سنگان که در نزدیکی قصبه ٔ رود حاکم نشین خواف واقع است ... (شدالازار ص 539).
واژه های همانند
۲۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
چرمانه رود. [ ] (اِخ ) نام محلی است . مؤلف مرآت البلدان بنقل از تاریخ رشیدی مینویسد: «در سنه ٔ 693 هَ .ق . غازان خان بعد از آنکه قتلغشاه ...
میانده رود. [ دِه ْ ] (اِخ ) از بلوکات ساری و اشرف (شاهی ) است عده ٔ قراء آن 57 و مساحت آن 36 فرسنگ . مرکزش : سورک . حد شمالی ، فرظان . شرقی ، ...
سد حشمت رود. [ س َدْ دِ ح ِ م َ ] (اِخ ) رجوع به سد شود.
سوغانچی رود. (اِخ ) دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه . دارای 144 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات ، نخود، ...
رود نوازیدن . [ ن َ دَ ] (مص مرکب ) رود نواختن . رود زدن . مطربی کردن . رجوع به رودنواز و رودنوازی شود : بینی آن رود نوازیدن با چندین کبربینی ...
ابراهیم رود. [ اِ ] (اِخ ) رودخانه ٔ ایران که از سرحد بلوچستان سرچشمه گرفته از کرمان گذشته در 53000 گزی جزیره ٔ هرمز به خلیج میریزد. طول آن...
گاوینه رود. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تیرچائی بخش ترکمان شهرستان میانه ، واقع در 14 هزارگزی خاور بخش و4 هزارگزی شوسه ٔ میانه به تب...
پر زاد و رود. [ پ ُ دُ ] (ص مرکب ) که فرزند بسیار دارد. پرفرزند.
میان دو رود. [ دُ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان ساری ، واقع در بین دو رودخانه ٔ معروف تجن و نکا از طرف شمال به دریای م...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.