اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

روز بازار

نویسه گردانی: RWZ BAZʼR
روز بازار. [ زِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رونق کار و بار و گرمی بازار. (از برهان قاطع). رواج و رونق . (فرهنگ رشیدی ) رونق بازار وگرمی خریدار. (فرهنگ شعوری ). وقت رونق و رواج . (فرهنگ نظام ). گرمی و رواج بازار. (آنندراج ) :
اگر دیده بان دود بیند بروز
شب آتش چو خورشید گیتی فروز
بدانید کامد بسر کار کرم
گذشت اختر و روز بازار کرم .

فردوسی .


جشن فرخنده ٔ فروردین است
روز بازار گل و نسرین است .

ابوالفرج رونی (از آنندراج ).


ببازاری که جان را نرخ خاک است
دلی راروز بازاری نباشد.

انوری .


روز عیش و طرب بستان است
روز بازار گل و ریحان است .

انوری (از آنندراج ).


ز تنین بغور آمده غارها
در او فتنه را روز بازارها.

نظامی .


ای بزرگی که آستانه ٔ تو
روز بازار زمره ٔ فضلاست .

کمال الدین اسماعیل (از فرهنگ رشیدی ).


چو در روز بازار اقبال دونان
متاع سخن را بهایی ندیدم
ز خود خواهم اقطاع از این پس که امروز
توانگرتر از خود گدایی ندیدم .

سیف اسفرنگی .


کار عالمیان عموماً و بتخصیص روز بازار مسلمانان رونق و طراوت یافت . (جهانگشای جوینی ). || کنایه از دوران ترقی و روز وجاهت کسی :
بترساند مرا امروز و گوید باش تا فردا
سروکار مرا بینی چه باشد روز بازارم .

سوزنی .


|| روزی که مردم در یکجا جمع شوند و خرید و فروخت کنند. (از برهان قاطع). روزی که در برخی جاها بازارهای گردان باشد. (از یادداشت مؤلف ). در بعضی بلاد مانند طبرستان و خوارزم رسم است که هر روزی از هفته در محلی معین روز بازار است و مردم درآنجا جمع شوند و معامله کنند. (از آنندراج ). این رسم اکنون در بعضی از شهرها و دیههای آذربایجان برقرار است : و بهر پانزده روزی اندر وی [ درپریم قصبه ٔ قارن ] روز بازار باشد. (حدود العالم ). || جایی که مردم در روز معین در آن جمع شوند و خرید و فروخت نمایند. (از غیاث اللغات ). || روز قیامت . (از برهان قاطع) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
بازار ماخ روز. [ رِ ] (اِخ ) بازاری به بخارا. رجوع به احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 560 شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.