اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

روز گشتن

نویسه گردانی: RWZ GŠTN
روز گشتن . [ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) روز شدن . روشن شدن :
شب از فراق تو مینالم ای پری رخسار
چو روز گردد گویی در آتشم بی تو.

سعدی .


روشن روان عاشق در تیره شب ننالد
داند که روز گردد روزی شب شبانان .

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.