اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

روز میدان

نویسه گردانی: RWZ MYDʼN
روز میدان . [ زِ م َ / م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روز جنگ .(از آنندراج ). بمجاز روز نبرد و پیکار :
اسب لاغرمیان بکار آید
روز میدان نه گاو پرواری .

سعدی .


صحبت ناعاقلان در خاک و خونی میکشد
اسب کاهل مرد را در روز میدان دشمن است .

اشرف (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.