رؤش
نویسه گردانی:
RWŠ
رؤش . [ رَ ئو ] (ع ص ) مرد صاحب گوش بسیارموی . (از منتهی الارب ) (از معجم متن اللغه ). || مردی که موی چهره اش بسیار باشد. (از معجم متن اللغه ). || شتری که گوش بسیارموی داشته باشد. (از معجم متن اللغه ) (از اقرب الموارد). || مرد ضعیف . (ازمعجم متن اللغه ). مرد سست پشت . (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
روش کردن . [ رَ وِ ک َ دَ ](مص مرکب ) رفتن . به پیش یا به بالا رفتن : در سر مزار ایشان چناری غریب و مهیب است که دستها هرطرف از سر قبر با...
رَوِشِ تدریس. راه، یا طریقه، یا اسلوب، درس دادن. رجوع شود به روش و تدریس کردن.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
اصول وشیوه های تحلیل صحیح پدیده ها ،تحولات و رویدادهای سیاسی را به ما می آموزد. آموختن این روش ، به تحلیلگر سیاسی کمک می کند با استفاده از آن بتواند ب...
تئوری ها و روش ترجمه**** تعریف ترجمه: آفرینش نوشته ای است که اگر زبان نویسنده همان زبان مترجم بود، آن متنی را می نوشت که مترجم ترجمه کرده است. ***ویژگ...