اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

روشن

نویسه گردانی: RWŠN
روشن . [ رَ ش ِ ] (اِخ ) یکی از مفسرین اوستاست که مکرراً نامش در تفسیر پهلوی (زند) یاد شده است . (یسنا تفسیر و تألیف پورداود حاشیه ٔ ص 159).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
خانه روشن شدن . [ ن َ / ن ِ رَ / رُو ش َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بهتر نموده شدن مریض محتضر. مطاوعه خانه روشن کردن . (آنندراج ).
قلعه روشن آباد. [ ق َ ع َ رَ / رُو ش َ ] (اِخ ) از دههای سدن رستاق نزدیک مهترکلا. (ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 168).
سواد روشن کردن . [ س َ رَ /رو ش َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ملکه ٔ نوشت و خواند بهم رسانیدن . (غیاث ). مرادف سواد تند کردن . (آنندراج ). ملکه ٔ خواندن ...
خانه روشن کردن . [ ن َ / ن ِ رُو ش َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از آخر شدن . به انتهاء شدن . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). معمولاً این مصدر برای ...
حساب روشن کردن . [ ح ِ رَ ش َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تصفیه ٔ حساب کردن : وی در حساب دلها ناورده ای دل من گویا که با دل من کردی حساب روشن .س...
چراغ روشن کردن . [ چ َ / چ ِرَ / رُو ش َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چراغ افروختن و برکردن و گرفتن و سوختن . (آنندراج ). چراغ برافروختن . گیراندن چرا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ صفحه ۹ از ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.