اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

روشن

نویسه گردانی: RWŠN
روشن . [ رَ ش َ ] (اِخ ) دهی است واقع در 20500گزی جنوب غربی گرشک در افغانستان در 64 درجه و 24 دقیقه و 14 ثانیه طول شرقی و 31 درجه و 42 دقیقه عرض شمالی . (از قاموس جغرافیایی افغانستان ج 2).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
روشن نامه . [ رَ / رُو ش َ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) ظاهراً در این بیت نظامی کنایه از قرآن کریم است . روشن کتاب ۞ : به هفت اورنگ روشن خورد ...
روشن جبین . [ رَ / رُ ش َ ج َ ] (ص مرکب ) آنکه جبین او روشن است . گشاده روی : جبهه ٔ او را گشایشهایی از چین غضب موج صیقل می کند روشن جبین آیی...
روشن چراغ . [ رَ / رُو ش َ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) کنایه از خورشید : چو سروسهی کژ بگردد بباغ بروبر شود تیره روشن چراغ .فردوسی .چو برزد سر از کوه رو...
روشن بینی . [ رَ / رُو ش َ ] (حامص مرکب ) بینایی . دانایی . || روشنفکری . (فرهنگ فارسی معین ).
روشن بیان . [ رَ / رُو ش َ ب َ ] (ص مرکب ) آنکه بیان او روشن است . فصیح .
روشن آباد. [ رَ ش َ ] (اِخ ) دهی است از بخش ششتمد شهرستان سبزوار، سکنه آن 232 تن و محصول آنجا غلات و پنبه . آب آن از قنات . (از فرهنگ جغرا...
روشن آباد. [ رَ ش َ ] (اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان بابل . سکنه ٔ آن 1370 تن و محصول آنجا برنج و پنبه و نیشکر و غلات و کنف و صیفی . ...
روشن آباد. [ رَ ش َ ] (اِخ ) دهی است از بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان . سکنه ٔ آن 300 تن . آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات و پشم و لبنیات . ...
روشن آباد. [ رَ ش َ ] (اِخ ) دهی است واقع در 2500گزی جنوب شرقی قریه ٔ نوزاد مربوط بحکومت گرشک . (از قاموس جغرافیایی افغانستان ).
روشن آباد. [ رَ ش َ ] (اِخ ) موضعی است در 28هزارگزی شرق قلعه ٔ شهیدان مربوط بحکومت گرشک افغانستان . (از قاموس جغرافیایی افغانستان ).
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۹ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.